
احسان محمدی_به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال، فرانک در تیم مدرسه کاپیتان بود اما در 16 سالگی دوست داشت مانند پدرش راننده قطار شود. پدر او را به راه آهن برد و در خط دوبلین-کورک به عنوان آتشنشان آغاز به کار کرد.
ماجرایی که بیشتر شبیه یک فیلم سینمایی است. قصه پسرکی ایرلندی با صورتی گرد و سرخ که روی قطار فوتبال پرید و از اروپا به ایران هم آمد.
هافبک چپ جوان از کورک یونایتد ایرلند توسط «بن آیوز» استعدادیاب وستهام کشف شد و به این باشگاه پیوست. او که در راه آهن هفتهای 3 پوند در آمد داشت با این انتقال 1000 پوند دریافت کرد.

جایی که در هفت فصل 213 بازی برای این تیم انجام داد و هشت گل به ثمر رساند. اما سال 1961 وقتی بازیکن پرستون بود بعد از دومین عمل جراحی و برداشتن غضروف در 34 سالگی فوتبال حرفهای را کنار گذاشت و مربی شد.
مردی که در 7 سال عضویت در تیم ملی ایرلند تنها 9 بار فرصت بازی کردن داشت خیلی زود روی نیمکت تیمهای مختلف نشست. از ویموث و تورکی یونایتد تا لسترسیتی و منچستریونایتد. او با قراردادی پنج ساله جانشین مت بازبی افسانهای شد. با آنکه شروع موفقی در منچستر داشت اما مشکلات با ستارهای با جورج بست و رفتار سرسختانه اوفارل باعث شد تیم نتایج خوبی کسب نکند و عمر مربیگریاش در این تیم به دو سال نرسد.

کمتر از یکسال در کاردیف بود و بعد سرمربی تیم ملی ایران شد. سال 1353 فرانک اوفارل با همان موهای صاف بغل خوابانده به سبک انگلیسهای کلاسیک، ظاهری شیک و اتوکشیده و چهرهای که جدیت از آن میبارید به تهران آمد.
استقبال از او خیلی باشکوه نبود، وقتی دست به تغییر و تحولاتی در تیم ملی زد، روزنامهنگاران وقت به او تاختند. نوشتند که 360 هزارتومان دستمزد گرفته و این مبلغ برای او گزاف است. گفتند شناختی از بازیکنان ایران ندارد، دیکتاتورمنش است، یا تمرینات سخت بدنسازی باعث تحلیل رفتن بازیکنان شده و ... اما او با هفت پیروزی متوالی در هفت دیدار نخست با تیم ملی ایران منتقدان را خاموش کرد.
بهمن صالحنیا که همراه با حشمت مهاجرانی و حسن حبیبی مدتی دستیار اوفارل بود با تاکید بر سختگیریهای مرد ایرلندی میگوید: اوفارل به عنوان مربی خدمت بزرگی به فوتبال ایران کرد. او مربی مدبری بود و در هنگام تمرینات روی انجام کارها و تاکتیک ها سخت گیری زیادی داشت تا بازیکنان با جدیت زیادی کار کنند. به نوعی او برخواسته از یک فوتبال مدرن بود که آن فلسفه را در ایران جاری کند.
شاید همین گذر از سنت به مدرنیته باعث بروز برخی مخالفتها با اوفارل شد. میگویند بازیکنان را وادار میکرد که روزی 50 دقیقه در تپههای داودیه بدوند.
این هم شاید از شوخیهای روزگار است که همان تمرین در «تپههای داودیه» بعدها در دهه 70 به عنوان یک شیوه سنتی و غیرحرفهای مورد نقد گرفت. روزگار بالا و پایینهای زیادی دارد و اوفارلی که با تیم ملی ایران با شکست اسراییل قهرمان بازیهای آسیایی 1974 شد و همان تیم را به المپیک 1976 المپیک مونترال رهنمون ساخت فقط حدود دو سال روی نیمکت داغ سرمربیگری فوتبال ایران ماند و 10 اوت 1975 جای خود را حشمت مهاجرانی داد که البته دستاوردهایش در طول سه سال بسیار چشمگیر بود.

مرد ایرلندی که انگار به حضورهای کوتاه روی نیمکت مربیگری عادت داشت دوباره برای یکسال به تورکی یونایتد برگشت، کمتر از یکسال سرمربی الشباب امارات شد و آخرین حضورش کنار زمین را باز هم در قراردادی یکساله در تورکی یونایتد سپری کرد و همانجا با همسرش یک خانه سالمندان راهاندازی کرد، وقتش را به خدمت در کلیسا میگذراند و البته در سال 2011 کتاب زندگینامهاش را نوشت.
اوفارل که ردپایش در فوتبال ایران فراموش نمیشود اندکی فارسی میدانست، ایران را دوست داشت و زمستان 1384 به دعوت باشگاه پرسپولیس و برای شرکت در جشن تجلیل پیشکسوتان این باشگاه به ایران آمد.
خودش میگفت که با رایزنی او مرحوم ناصر حجازی در تستهای باشگاه منچستریونایتد حاضر شده. فرانک اوفارل سرانجام در 6 مارس 2022 در 94 سالگی درگذشت. مرد ایرلندی که علیرغم همه سختگیریهایش به گردن فوتبال ایران حق دارد.