
سایت رسمی فدراسیون فوتبال؛ احسان محمدی- چند روزی بود که «آخ! و حیف شد!» از زبانم افتاده بود. همان دو واژهای که بعد از دیدار مقابل قطر انگار کسی روی سلولهایم خالکوبی کرده بود. چند روزی بود که خودم را دلداری میدادم که فوتبال همین است، همیشه میتواند غافلگیرت کند، حتی وقتی شایسته بردن هستی صورت تلخش را به تو نشان میدهد.
نمایش تیم ملی فوتبال ساحلی امیدوارمان کرد دوباره. گلهای برگردان، درخشش گلرها، شوتهای سرکش، باله روی ماسه، پیگیری مردم در شبکههای اجتماعی ... اما باز هم «آخ! و حیف شد!»
اینکه آدم مقابل برزیل «آخ» بگوید و اشک بریزد شاید چیز بدی نباشد اما ستارههای ما شایسته پیروزی بودند، شایسته رفتن به فینال. شایسته یک جشن تمام عیار روی ماسهها. 2-0 جلو افتادیم، آن هم از برزیلی که این ورزش در خون مردمش است.
بگذارید یک جور دیگر بنویسم.
مسابقات قهرمانی فوتبال ساحلی جهان که از 1995 سالی یک بار برگزار شد در قرق برزیل بود. در 10 دوره نخست، برزیل 9 بار قهرمان شد! بعد که فرمت مسابقات تغییر کرد باز هم این برزیل بود که با 5 قهرمانی، یک نایب قهرمانی و دو عنوان سومی پادشاهی کرد. این ورزشی است که حتی ستارههای زمین چمن برزیل هم در آن مهارت دارند، ویدیوهای زیادی از روماریو، کاکا و رونالدینیو وجود دارد که آنها با مهارت این بازی را انجام میدهند. از ساحل کوپاکابانا تا ایپانما و گرند ایلها و فلوریانوپلیس و پورتور دو گالینهاس ... همه جا جوانهای دارند با توپ جادوگری میکنند.
بحث فنی درباره اینکه چرا نشد و چرا برزیل کامبک زد را باید بگذاریم برای اهل فن. همانطور که تیم ملی نوجوانان ما بازی 2-0 باخته را در جام جهانی برگرداند، حالا آنها همین کار را روی ماسهها کردند. بارها تا مرز زدن گل برتری پیش رفتیم و نشد. نشد ... چرا نمیشود؟ این را مدام از خودم میپرسم که چرا بخت گاهی اینقدر با ما سر ناسپاسی دارد؟ برخلاف بعضی از دوستان به شدت به وجود شانس و بدشانسی کنار تکنیک و تاکتیک و قدرت بدنی و آمادگی روحی و ذهنی معتقدم.
سرالکس فرگوسن در کتاب زندگینامهاش میگوید که من نه فقط به شانس بلکه به چیزی فراتر از آن یعنی «تقدیر» در فوتبال باور دارم. برای شاهد هم دو قهرمانیاش با منچستریونایتد در لیگ قهرمانان اروپا را مثال میزند. اولی مقابل بایرن مونیخ در دیداری که آلمانیها کاملاً مسلط بودند و در دو دقیقه ورق برگشت و دومی در مسکو. وقتی «جان تری» ستاره وقت تیم ملی انگلیس و چلسی توپ را برداشت تا ضربه آخر را بزند و الکس فرگوسن میگوید خودم را آماده کرده بودم که در رختکن به بازیکنان دلداری بدهم اما پایش لیز خورد، پنالتی گل نشد و در نهایت این شیاطین سرخ بودند که قهرمان شدند.
چرا نشد؟ آن همه توپ زدیم و گل نشد و یک توپ معمولی در آخرین ثانیهها رویای فینال را نقش برآب کرد. از یکسو بازیکنان را تحسین میکنم که برزیل پادشاه فوتبال ساحلی دنیا را دقایقی طولانی تا لبه حذف بردند و از سوی دیگر مدام آن فرصتهای بر باد رفته جلوی چشمم میآید و از خودم میپرسم چرا نشد؟
حالا شاگردان علی نادری برای مسابقه ردهبندی به میدان میروند. برای ایستادن روی سکوی سوم جهان. عنوانی که قبلاً فقط یک بار آن را به دست آوردهایم. رفتن به جمع چهار تیم برتر دنیا افتخار بزرگی است، چیزی که کشورهای دیگر علیرغم صرف بودجه و اعتبار و هزینه و زیر ساخت بسیار به آن دست پیدا نکردند اما ما اینجاییم، در جمع چهار تیم برتر دنیا، غمگین از ناکامی میلیمتری برابر برزیل و آماده برای یورش بردن به سمت عنوان سوم.
بعضی از غمها در فوتبال کم از افتخار ندارد. اینکه برزیل بزرگ را به چه روزی انداختیم چیزی است که فقط مارکو اوکتاویو سرمربی برزیل آن را به خوبی درک میکند. او که بعد از هر گل برزیل از شدت خوشحالی و فشار بازی زانو زد و خدا را شکر کرد ... و حق دارد کماکان زانو بزند و دعا کند که برزیل با خوش شانسی از چنگ ما گریخت.
ما به شما پسرهای پابرهنهمان افتخار میکنیم. همه ایران دید که کم نگذاشتید، سرتان را جلوی ساقهای برهنه بازیکنان حریف و توپ قرار دادید، درون ماسه شیرجه رفتید، به تیر کوبیدید، به برزیلیها گل برگردان برزیلی زدید و اشکها عرقهای پیشانیتان سند شرافتتان شد. خدا قوت و سپاس برای فداکاریتان. به امید روزهای بهتر برای شما، برای ایران، برای مردم ایران.