
احسان محمدی؛ سایت رسمی فدراسیون فوتبال- مهدی مهدوی کیا تازه از بانک ملی به پرسپولیس آمده بود. از نزدیک بیشتر به فوتبالیستی شبیه بود که اضافه وزن دارد. رانهای عضلانی، شانههای پهن، ابروهای به هم پیوسته و موهایی که به سبک آن روزها به سمت بالا سشوار میکرد او را در کنار مهرداد میناوند به جوانهای آینده دار فوتبال ایران تبدیل کرده بود.
وقتی محمد مایلیکهن او را با خود به جام ملت های 1996 بُرد بعضی ها انتقاد کردند. ایران در اولین دیدار مقابل عراق با نتیجه 2-1 شکست خورد. برای عراق حسام فوضی و محمد صابر گل زدند و تک گل ایران را علی دایی از روی نقطه پنالتی زد. در آن بازی مهدویکیای جوان با شماره 12 در ترکیب تیم ملی حاضر شد و روز بعد یک هفته نامه رنگی در مطلبی نوشت که «پیراهن تیم ملی برای مهدوی کیا گُشاد است».
گذر زمان اما نشان داد که این اظهار نظر را میشود در لیست پیشبینیهای کاملاً غلط جای داد. او چهارسال موفق را در پرسپولیس و تیم ملی گذراند، مهدویکیای جوان در بال راست با استارتهای انفجاری، قدرت بدنی مثال زدنی، سانترهای خوب، توانایی جا گذاشتن مدافعین یارگیر و البته آرامش و فروتنی خود را به یک ستاره تبدیل کرد. با اندامی فشرده و عضلانی مثل گویی غلطان و آتشین بود که کسی نمیتوانست مهارش کند.
پسر محبوب استانکو پابلهکوویچ بود، در یک روز تکرار نشدنی با دو شلیک مرگبار دیوار چین را در دالیان فروریخت و سال 2003 جایزه بهترین بازیکن سال فوتبال آسیا را از آن خودش کرد. مردی که عنوان بهترین جوان سال، بهترین گل سال و دهها «بهترین» دیگر را از آن خودش کرد.
به بوخوم پیوست و خیلی زود گلزنی را در آلمان آغاز کرد اما در هامبورگ بود که تاجگذاری کرد. دو سال پیدرپی از سوی هواداران به عنوان بهترین بازیکن تیم انتخاب شد، لقب «موشک ایرانی» را به او دادند، نشریه معتبر کیکر او را بهترین بال راست بوندسلیگا معرفی کرد، در لیست 11 نفره تیم منتخب قرن هامبورگ قرار گرفت، به «روی پراگر» آلمانی کمک کرد تا هتتریک کند و او هم به شکرانه این اتفاق استوکهای مهدی ما را وسط بازی بوسید و روز خداحافظی از هامبورگ در میان تشویقهای ۵۷هزار هوادار و روی دوش «ونسانت کمپانی» کاپیتان تیم ملی بلژیک، «خوان پابلو سورین» کاپیتان سابق آرژانتین و «رافائل فن در فارت» کاپیتان سابق تیم ملی هلند دور افتخار زد!

در جامجهانی 1998 وقتی در 20 سالگی در دیدار مقابل آمریکا روی پاس طلایی علی دایی، میلیونها ایرانی را نیمخیز کرد و به سمت دروازه «کیسی کلر» استارت زد، آن چند ثانیه که با یک شوت محکم روی پا ختم شد از هیجانانگیزترین لحظات تاریخ فوتبال ماست. گل او پیروزی 2-1 ما را رقم زد، اولین پیروزی ایران در جامهای جهانی ...
در جام جهانی 2006 علیرغم مصدومیت و چالشهایی که تیم به آن دچار شد هر دو پاس گل ایران در آن مسابقات را او داد. ارسالهای مهدی همیشه بوی گل میداد، یحیی گلمحمدی روی سانتر او به مکزیک گل زد و سهراب بختیاریزاده سانتر مهدی را به تور دروازه آنگولا چسباند.
مهدی که برای تیم ملی جوانان و امید ایران در سال 1373 هم بازی کرده بود، در مجموع 110 بار پیراهن ایران را بر تن کرد و در آن روزهای تبآلود سال 1388 وقتی تیم ملی ایران در آخرین دقایق مقابل کرهجنوبی گل خورد و با تساوی 1-1 شانس صعود به جام جهانی 2010 را از دست داد از تیم ملی خداحافظی کرد. تلخ و غریبانه ... چیزی شبیه آنچه در دیدار پرسپولیس- سپاهان رخ داد. پایان فوتبال مهدی با اشک همراه بود .... مردی که در سال 1391 به عنوان بااخلاقترین فوتبالیست ایران جایزه دریافت کرد.

او به جای اینکه حوالی تیم های لیگ برتری پرسه بزند، روی فوتبال پایه تمرکز کرد، در دورهها و کلاسهای آموزشی شرکت کرد، آکادمی ساخت، فوتبالیست پرورش داد، به عنوان مربی و دستیار برای چند سال در هامبورگ کار کرد، برای برههای سرمربی تیم ملی امید ایران بود و از سوی فیفا به عنوان یکی از چهره های افسانه ای فوتبال آسیا برای نشست های رسمی مدام دعوت می شود و در مسابقات خیریه با حضور ستاره های دنیای فوتبال شرکت می کند. مایه افتخار و مباهات.
کسی شک ندارد که از او به عنوان مربی و حتی مدیر بیشتر خواهیم شنید.
پسری که باعث شد نام ایران در فوتبال آلمان به نیکی تکرار شود، هر جا باشد قلبش برای سرزمین مادری میتپد، درست با همان هیجانی که در دالیان بعد از گل دوم میدوید و کسی به گرد پایش نمیرسید، درست مثل همان لحظه که در جام جهانی به آمریکا گل زد و جای همه ما فریاد کشید ...
تولدت مبارک آقا مهدی. ما با درخشش تو سالهای زیادی در فوتبال آسیا و اروپا فخر فروختیم ... تولدت مبارک پسر ایران.