
احسان محمدی- به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال، «روزگار با بعضیها نمیسازد، بعضیها هم با روزگار نمیسازند!». مجتبی محرمی قطعاً در بین این بعضیها قرار دارد. بازیکنی که اگرچه سال 1376 کفشهایش را آویخت اما در همهی این سالها نامش تکرار شده است؛ با شور و هیجان، با تحسین و افتخار، با افسوس و حیف شد ...
او را یکی از بهترین چپهای فوتبال ایران لقب دادهاند، ستارهای که راست پا بود! شاید همین یک جمله برای توصیف مردی کافی باشد که حالا 59 ساله شده است. بازیکنی که همیشه قادر بود همه را غافلگیر کند. درست مثل آخرین لبخندش با پیراهن تیم ملی ایران!

محمد مایلیکهن تیم جوان شدهای را به جام ملتهای 1996 برده بود. در دیدار پای فینال در حالی که مستحق پیروزی مقابل عربستان بودیم، علی دایی که فوق ستاره مسابقات بود، محمد خاکپور مدافع همیشه قابل اعتماد و داریوش یزدانی جوان پنالتی هدر دادند، از راه یافتن به فینال بازماندیم تا تیم ملی زیر موجی از فشارها قرار بگیرد که چرا مجتبی محرمی را در دقایق پایانی به زمین نفرستاد. کسی که پنالتیهایش با ضربههای دقیق همیشه به تور مینشست.
چند روز بعد در دیدار ردهبندی مقابل کویت، بازی به پنالتی کشیده شد. مجتبی محرمی پشت توپ ایستاد ولی شلیکاش به تیر خورد و راهی به دروازه پیدا نکرد. واکنش مجتبی؟ لبخندی عجیب که هنوز هم در ذهن فوتبالدوستان حرفهای نشسته است. چیزی شبیه اینکه : «شانس ما رو ببین!». این پایان قصه مجتبی محرمی با پیراهن سفید تیم ملی ایران بود. اول دیماه 1375.
او که نخستین بازیاش را ششم خرداد ۱۳۶۷ مقابل تیم ملی نپال انجام داده بود به همان نسلی تعلق دارد که اگر روزگار با آنها مهربانتر بود احتمالاً نه فقط لژیونر میشدند بلکه افتخارات بسیار بیشتری از قهرمانی 1990 پکن و دو مقام سومی جام ملتهای آسیا به دست میآوردند. در سالهای بعد از جنگ تحمیلی کشور درگیر دوباره ساختن بود، فوتبال آن اولویت همیشگی را نداشت. مجتبی محرمی یا چنان که علی پروین صدایش میزد «مژتبا» کمتر از 40 بازی ملی در کارنامهاش دارد اما انگار هنوز توپ را بین پاهای چپ و راستش میغلتاند، سرش را بالا میگیرد و با ضربهای نرم برای مجید نامجو مطلق، سید مهدی ابطحی یا سیروس قایقران میفرستد تا ایران به پیش بتازد.
مجتبی محرمی فارغ از همهی اغراقهایی که گاهی نثار برخی قدیمیها میشود یک بازیکن تمام عیار بود، جنگنده، پر نفس، نترس، آماده برای ورود به هر معرکه دشواری و قابل اعتماد در چپ و راست. شوخ طبع و ماجراجو و اهل کُریخوانی. از آنهایی که نسلهای بعد حتی بدون اینکه یک دقیقه بازی کردنش را دیده باشند روی سکوهای آزادی نامش را فریاد میزنند. کسی که هنوز هم شماره 8 باشگاه پرسپولیس را با او میشناسند.

امروز تولد بازیکنی است که فوتبال را از راهآهن شروع کرد، در شاهین تهران به چشم آمد، با موهای مدل سربازی در نیروی زمینی درخشید و در پرسپولیس به همه افتخارات ممکن دست یافت، در العربی قطر کفشهایش را آویخت و با یک لبخند عجیب در لباس تیم ملی خاطره شد. نابغهای بیقرار که نه روزگار با او ساخت، نه او خیلی به حرف روزگار گوش داد. اما نامش در تاریخ فوتبال ایران ماندگار شد. مثل حک شدن روی سنگی باستانی که هیچ باد و باران و طوفانی آن را پاک نمیکند ... تولدت مبارک آقای محرمی!